[ad_1]
دلزدگی می مکد. مثل یک مگس خانه. ما همه چیز ممکن را برای ترساندن آنها انجام می دهیم. اگر این کمکی نکرد ، ما از آن فرار می کنیم ، به محل کار خود می رویم یا سرگرم می شویم ، هر دقیقه تلفن هوشمند را بررسی می کنیم. اما بسیاری از استراتژی های حواس پرتی به زودی به پایان می رسند – و مهمان ناخوانده ما را مجدداً همراه می کند. به خصوص در زمان تاجگذاری ، که گاهی اوقات ما فقط از مقررات مربوط به مسافت و ممنوعیت عبور و مرور حوصله نداریم.
بی حوصلگی حالت انتظار است؛ بدون اینکه بدانم واقعاً چیست. آندره کوهلر ، روزنامه نگار ، در کتاب خود لنگ وایل می نویسد ، انتظار تحمیل است ، بله ، شرایطی که در آن چیزی آسیب می بیند. به خصوص هنگامی که مجبور به بیرون رفتن می شویم دلگیر کننده است. در حال حاضر بسیاری از افراد این تجربه را دارند. انزجار از بی حوصلگی تاج همچنین از این واقعیت ناشی می شود که ما احساس می کنیم کسی ما را قفل می کند ، ما را مجبور به کاری نمی کند ، استراتژی هایی را متوقف می کند که در غیر این صورت به دنبال حواس پرتی هستیم و آنچه متعلق به ماست را از بین می برد – نه در نهایت ، خودمختاری به طور مستقل و آزادانه از وقت خود بگذریم.
“تمام بدبختی های انسان از این واقعیت ناشی می شود که آنها نمی توانند در یک اتاق ساکت بمانند.” جمله فیلسوف فرانسوی بلیز پاسکال از قرن هفدهم میلادی است و هنوز کاملاً جدید است. شما فقط باید کلمه “اتاق” را با “دفتر خانه” جایگزین کنید! فکر پاسکال: همه ما در حواس پرتی به دنبال خوشبختی خود هستیم. به این ترتیب از اندیشیدن درباره مرگ ، رنج و بدبختی و سایر پرتگاههای خود پرهیز می کنیم. زیرا اگر واقعاً در یک اتاق کوچک و ساکت واقعاً با تنهایی خود روبرو شویم ، آنها ناگزیر به ذهن ما خطور می کنند. پاسکال می گوید ، به همین دلیل نتوانستیم اتاق خالی را تحمل کنیم. مارتین هایدگر در فلسفه وجودی خود بار دیگر از این ایده استقبال می کند و فرمول بندی می کند: “بالاخره در مورد ما چنین است که ملال عمیق در ورطه وجود مانند یک غبار خاموش به عقب و جلو حرکت می کند؟”
حیوانات هم حوصله ندارند. همه دیده اند که یک حیوان درنده در قفس می چرخد. در شعر معروف خود “پلنگ” ، راینر ماریا ریلکه (1926-1875) غم و اندوه غیر دوستانه یک حیوان را در قفس با مضمون مضمون وقتی که “اراده بزرگ” در اثر اسارت مبهوت می کند ، اجازه توسعه نمی دهد. به عنوان مثال ، در مطالعه ای که در سال 2012 منتشر شد ، یک راسو که در قفس خالی نگهداری می شد تمایل داشت که مدت طولانی تری بیدار بماند و بیش از حیوانات دیگر با وسایل بازی غذا بخورد. علاوه بر این ، آنها علاقه بیشتری به اشیا various مختلف (مانند بطری پلاستیکی یا مسواک) داشتند ، که نشان می دهد حیوانات واقعاً خسته شده اند و از بی علاقگی (بی تفاوتی) یا آنهدونی (بی خوشی) رنج نمی برند.
روان شناس جان دی ایستوود از دانشگاه یورک در تورنتو کسالت را “وضعیت ذهنی ناپسند” خواند. منفی بدین معناست که شرایط تمایل به دوام ندارد. در فرانسه ، این معنی قبلاً در واژه خستگی آمده است: ‘ennui’. فعل “s ‘ennuyer” به معنای: خسته شدن است – و در عین حال تحریک کردن ، ناخوشایند بودن. تفاوت اساسی بین افسردگی و دلزدگی عامل خاصی برای ایجاد روحیه افسرده است: تجربه یکنواختی.
دلزدگی ، افسردگی و جریان
در حوصله ما چه می گذرد؟ چندین مطالعه که تاکنون روی این موضوع انجام شده است مناطقی از مغز را که خسته شده اند فعال کرده و الگوهای فعالیت آنها به وضوح با افسردگی متفاوت است مشخص کرده است: محققان وضعیت تحریک را در شبکه به اصطلاح پیش فرض مشاهده می کنند. این شبکه از مناطق وقتی به یاد می آوریم ، خیال پردازی می کنیم ، خواب می بینیم ، تأمل می کنیم یا تأمل می کنیم ، فعال است. در آزمایشات ، بی حوصلگی در درجه اول با جریان خود ، “جریان” مقایسه شد. این اسمی است که وقتی افراد کاملاً درگیر اعمال خود می شوند به این ایالت داده می شود. تیمی به سرپرستی مارتین اولریش از بیمارستان دانشگاه اولم ، الگوی خاصی از فعالیت را در آمیگدال افراد پیدا كرد زیرا آنها مسائل حسابی خسته كننده را حل می كردند. این ناحیه مغزی نقش مهمی در ایجاد احساسات منفی مانند ترس دارد. این مدل برای کارهای هیجان انگیزتر که “در حال انجام” است انجام می شود ، کمتر برجسته است ، که می تواند به این معنی باشد که کسالت با یک روحیه افسرده همراه است.
[ad_2]