[ad_1]
در ترم چهارم تحصیلاتم ، در یک سخنرانی درمورد “هرج و مرج تعیین کننده” شرکت کردم. فقط یک بار – سخنران آنقدر بد بود که دیگر نمی خواستم این کار را تکرار کنم. اما علاقه من به این موضوع برانگیخته شد و پیگیری من برای تئوری هرج و مرج کانون کارهای علمی بعدی من شد.
به نظر می رسد “هرج و مرج” و “جبرگرایی” با یکدیگر تناقض دارند. در واقع ، چنین نمی کنند ، زیرا هرج و مرج علمی یک فرآیند کاملاً مشخص است. به بیان ساده ، این یک واقعیت است که برخی از سیستم ها می توانند به قدری پیچیده باشند که حتی کوچکترین تغییرات در حالت اولیه نیز می تواند به تدریج منجر به انحراف از هر اندازه شود. حتی اگر دقیقاً قوانین فیزیک و ریاضیات را بدانید ، همانطور که پیش بینی دقیق آینده دیگر امکان پذیر نیست.
تمام قسمت های ستون هفتگی او را که هر یکشنبه ظاهر می شود ، می توانید در اینجا پیدا کنید.
نمونه ای از این موارد تاس است: حداقل در اصل می توان قضیه وی را با معادلات مناسب توصیف کرد. با این حال ، حل دقیق معادلات دیگر امکان پذیر نیست ، زیرا پدیده های زیادی بر یکدیگر تأثیر می گذارند. همین امر در مورد حرکت اجرام آسمانی نیز صدق می کند. آنها قطعی هستند ، اما هنوز هم می توانند آشفته باشند.
مسئله جبرگرایی نیز در قلب آزمایش اندیشه جان نورتون قرار دارد. فیلسوف علوم استرالیایی معادله زیر را ایجاد کرد:

این یک گنبد متقارن شعاعی را توصیف می کند ، جایی که r فاصله شعاعی از بالای آن است – روی سطح اندازه گیری می شود – و h فاصله عمودی از بالا است. g شتاب ناشی از گرانش میدان گرانش است. اکنون جدول ایده آل نقطه ای مانند اصطکاک درست در بالا قرار گرفته است. او در آنجا در حال استراحت است و سوال این است که با گذشت زمان چه اتفاقی برای او می افتد؟
جبر متناقض
نورتون شکل گنبد را به گونه ای طراحی کرده است که معادله حرکت در بالا به وضوح قابل حل نیست. علاوه بر راه حل پیش پا افتاده و شهودی – جمعیت در نقطه شروع خود برای همیشه آرام هستند – راه حل دوم را می توان در اینجا یافت. این بدان معنی است که توپ تا زمان T در حالت استراحت باقی می ماند ، اما سپس گنبد را به پایین می غلتاند.
[ad_2]