[ad_1]

در مسیری که از فکر به کلمه گفته می شود ، همه چیز همیشه روان نیست. هر از گاهی اشتباهاتی وجود دارد – به عنوان مثال به صورت لیز خوردن زبان. سپس جملاتی مانند “سگ نشانه خود را پاک می کند” می گوییم. گاه به گاه ، تولید زبان حتی هنگام استخراج دانش نیز با شکست مواجه می شود ، بنابراین نمی توان به کلمه خاصی فکر کرد. گاهی اوقات این به معنای واقعی کلمه در نوک زبان ما است: ما دقیقاً می دانیم ، آن را می دانیم و حتی می توانیم به ویژگی های خاصی اشاره کنیم. این “پدیده نوک زبان” اغلب با نام های مناسب دیده می شود. سپس این احساس را داریم ، به عنوان مثال ، نام همسایه دو هجا است و با B. شروع می شود. متأسفانه ، بقیه به ذهن خطور نمی کند. با این حال ، اغلب به نظر می رسد که هر لحظه واژه فراموش شده از لبان ما می لغزد. دقیقاً مشکل در چنین لحظاتی کجاست؟

برای انجام این کار ، ما باید به طور خلاصه نحوه ساختار واژگان ذهنی خود را تجسم کنیم. این نامی است که به بخشی از حافظه بلند مدت که شامل مهارت های زبانی است داده می شود. واژه نامه ذهنی از سطوح مختلفی تشکیل شده است. از یک طرف ، سطح فرم ، قلم و فرم زنگ هر کلمه ارائه می شود. از طرف دیگر ، معنی و توانایی آن برای ترکیب با کلمات دیگر حفظ شده است. متخصصان این سطح از لما را (از یونانی: فرض) می نامند.

از آنجا که فرایندهای ذهنی فقط زبانی نیستند ، باید چیزی اضافه شود – یعنی مفاهیم. آنها به عنوان گره با جنبه های مختلف دانش ، از جمله تصاویر ، بوها ، برداشت های شنیداری ، احساسات و حتی کلمات مرتبط هستند. همه آنچه با همسایه ارتباط برقرار می کنیم و او را برای ما تعریف می کند در اینجا ذخیره می شود. به منظور افکار انداختن به زبان ، ابتدا باید مفهوم مربوطه فعال شود. سپس جستجوی سوابق در واژگان ذهنی آغاز می شود ، معنی آن با مفهوم مطابقت دارد. سرانجام ، اطلاعات فرم باید فراخوانی شود: دوباره نام همسایه چیست؟

حتی اگر بلافاصله آن را درک نکنیم ، گاهی می توانیم بگوییم کدام جنسیت کلمه مورد نظر ماست (نه خود همسایه ، بلکه اسم آن است) و این یک موقعیت است. این نشان می دهد که دسترسی به سطح لمما کارساز است زیرا اطلاعاتی مانند جنس دستوری کلمه در اینجا ذخیره می شود. آزمایشات در آزمایشگاه زبان نیز نشان می دهد که یک اشاره واجی ، یعنی. کلمه ای با صدای مشابه (“ترش” اگر همسایه Frau Bauer نامیده شود) در یافتن نام مفیدتر است ، به عنوان مثال کلمه ای با معنی مشابه (“کشاورز”). این نشان می دهد که مشکل در سطح فرم است.

در حدود یک سوم موارد ، آزمودنی ها نتوانستند جنسیت اسم را در زبان آنها تعیین کنند. بدیهی است که در اینجا هم از نظر فرم و هم از نظر سطح لمما مشکلی وجود دارد. در مجموع ، این بدان معنی است: کلمه ای که در زبان است به طور ناقص در یک یا چند سطح فعال می شود. به همین دلیل است که گاهی اوقات می دانیم که آن با چه حدی قافیه است یا روی کدام هجا تأکید شده است – فقط کل شکل آن هنوز جمع نشده است.

متأسفانه ، هیچ روش قابل اعتمادی در مورد چگونگی غلبه بر این شرایط وجود ندارد. زیرا در زندگی روزمره معمولاً هیچ سردار آزمون وجود ندارد که بتواند در مورد پریدن به شما مشاوره دهد. من شخصاً سعی می کنم تمام آن کلماتی را که می توانم آنها را کنار بگذارم با صدای بلند بیان کنم. بنابراین می توانید آنها را از مسیر ذهنی حذف کنید. اما این همیشه کمک نمی کند.

[ad_2]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *